۱۳۸۷ بهمن ۱۰, پنجشنبه

دوست؟؟! رفیق؟ همدل؟ هیچ کدام؟!

نمی دونم چه جوریه که گاهی بعضی آدما که شاید هیچ ربطی به تو نداشته باشن احساس تو رو خیلی بهتر از تو به زبون می یارن!
فکر کنم یکی از دلایلی که کتاب خوندن و فیلم دیدن این قدر لذت بخشه همینه...!
یه چیزایی می خوای بگی کلمشو پیدا نمی کنی یکی دیگه جای تو میگه خیلی بهتر از تو!
مخلص کلام، چند وقتیه می خوام بگم :

"رابطه های بی نام را دوست دارم... همان رابطه هایی که وقتی بخواهی فرد را معرفی کنی مجبور به مکثی، تا در ذهن واژه ای نزدیک به رابطه میان خود پیدا کنی. همممم....دوست پسر که نیست آخه! دوست معمولی صرف هم نیست، چیزی بالاتر...سکص پارتنر هم نمی شود به آن گفت. دوست صمیمی؟ نه لزومن!... این چهل تکه از هر چمن گل را دوست دارم. تجربه های نابی هستند، دوستی می گوید آدم را زنده نگه می دارند. شاید...نمی دانم! اما سکرآور هستند بی شک...ملغمه ی بی نامی که چارچوب هایش نامعلوم است... از هیچ تا بی نهایت می تواند باشد. روند تغییر و روشن شدن تصویر این رابطه ها معرکه است...آرام آرام، با تردید، ملایم و تا بخواهی نرم و بی عجله، خیلی وقت ها بی کلام."

نتونستم! دیدم چند وقت پیش نویسنده جان همشو گفته!
دستت طلا رفیق!
صد سالم فکر می کردم به این خوبی نمی تونستم بگم حسم رو!

هیچ نظری موجود نیست: