۱۳۸۷ بهمن ۱۰, پنجشنبه

ماذوخیسم!

گاهی یه اتفاقایی، یه رفتارهایی آدم رو خیلی خیلی اذیت می کنن. خیلی، این قدر که شاید بگذرن ولی شاید هرگز فراموش نشن!
شاید بخشیده بشن اما فراموش نمی شن!
بدتر از اون، هر بار که بهشون فکر می کنی کلی اذیت می شی گاهی بیش تر از زمان اتفاق! این دفعه دیگه حتی نمی شه بخشید... یعنی آدم نمی دونه کی رو باید ببخشه؟! خودشو که این همه یادش می افته؟
اون اتفاق یه بار می افته اما هر بار که تو بهش فکر می کنی دوباره، سه باره، صدباره اون بلا سرت می یاد، دوباره و دوباره...
شاید نشه هرگز جلوی اون اتفاقات رو گرفت اما می شه جلوی دوباره تکرار شدنشو گرفت!

پ.ن:
من: پس بهش فکر نکن تو رو خدا دختر!
مخاطب درون: نمی تونم مگه نمی دونی؟
من: خوب پس فکر کن که اتفاقی نیافتاده، کان لم یکن!
مخاطب درون کمی فکر می کند...

۱ نظر:

نیلوفر گفت...

1.یاد مدار صفر درجه افتادم!می بخشم اما فراموش نمی کنم!
2.این جمله بالا رو من برای 3 نفر استفاده کردم!!(یا برای 3 تا اتفاق)الان احساس هم دردی و اینا بهم دست داد!
3.خوبه که جای بعضی زخما تازه بمونه!!این جوری حواست رو جمع می کنی تا اشتباهت دوباره تکرار نشه!:-)