۱۳۸۷ بهمن ۱۴, دوشنبه

امید

بارون داره تند تند به شیشه ی ماشین می خوره، برف پاک کن خستگی ناپذیر به بازی بامزه ش با قطره ها ادامه می ده که صدای تو سکوت رو می شکنه:

- من همیشه فکر می کنم وقتی بارون می آد در واقع این خداست که داره گریه می کنه، بارون های تندِ یه دفعه ایِ پرازرعد و برق نشون از بغض خیلی وقت نترکیده ی اون دارن...
- هی از اون بالا نیگاه می کنه، نیگاه می کنه... یه هو به یه جایی می رسه که دیگه نمی تونه فقط نگاه کنه ... این جور گریه ها صداشون بلندتره...
- گریه نشونه ی خوبیه... نشونه ی امیدواری...
وقتی گریه می کنی یعنی هنوز امید داری که با اشکات دلِ یکی رو نرم کنی(شاید خودت)، هنوز امید داری که با اشکات
بتونی ردّ رنجی رو که کشیدی بشوری، پاک کنی، پاک بشی، هنوز امید داری که با اشکات ....
...

- پس بارون یعنی هنوز خدا، آسمون به ما امیدوارن!
برف که می آد چی؟
- اون موقع یعنی دیگه خدا خیلی نا امید شده، اشکی برای نرم کردن دل کسی نداره.... یه روکش سفید روی همه چیز می کشه!
انگار با پاک کن دفترت رو پاک کنی تا دوباره بتونی روش بنویسی!

- یا شایدم می خواد همه مون یخ بزنیم، تکون نخوریم...
مثل باکتری ها که فریزشون می کنیم تا رشد نکنن!
- دلم برف می خواد!
یعنی جدا خدا هنوز نفهمیده که وقت بارون نیست، وقت برفِ؟!
...
...

۵ نظر:

ناشناس گفت...

اگه خدا میدونست از برف و بارونش همچین تفسیری میکنی فکر کنم همینم ازمون دریغ می کرد p:

نیلوفر گفت...

:))!خیلی ها رو دیدم این روزها برای این که برف بیاد دست به دعا شدن که خدایا غلط کردیم!!ماها رو ببخش و این نعمتت رو دریغ نکن!
با این تفاسیر باید بشینن دعا کنن : خدایا چشت درآد!!همینه که هست!!این قدر گنله می کنیم تا بپکی!!حالا راحت شدی؟!؟!این برفت رو بفرست پایین تا ماها رو نبینی!!(در ادامه خنده های شیطانی!)

Ehsan گفت...

دیدی چه برفی گرفت بعد کنکور؟
ما که فردا میریم توی دفتر سفید خدا نقاشی کنیم! شما هم قرار بود بیایی، پیچوندی. شدی رفیق نیمه راه!

Ehsan گفت...

آرتیمیس جان، این تایید کلمه مسخره را بردار از نظردونی بلاگت!

ناشناس گفت...

با قسمته بارونش موافقم در حده ... . ولي با برفش زياد نه . :(
و فكرم نمي كنم برف و بارون و اين چيزا خيلي ربطي به اعمال ما انسانها داشته باشه .