۱۳۸۸ تیر ۲۷, شنبه

می دونی چیه؟ حسم اینه که آدمای دور و برم، بسته به حال و روزشون، فقط بخشی از" من" رو دوست دارند و یا براش احترام قائل می شن یا بدتر فقط بخشی از من رو می بینن و به بقیه ش کاری ندارند، نمیخواهندش و یا حتی انکارش می کنن... می ترسم یه روز از همین روزا مجبور بشم "همه" ی خودم رو به حراج بذارم.

البته به نظرم این ناشی از یه بیماری "خودخواهانه" ای است که من دارم. اینکه نزدیکان و اطرافیان من بر اساس نیاز آنها شکل می گیرند، نه بر اساس نیاز خودم. با خودم می گم تو این روزای تلخ و شیرین و سبز و سیاهِ زندگیت وقتی نیازی به من نداری دیگه چه اصراریِ؟
نمی دونم!

۱ نظر:

نیلوفر گفت...

من قسمت اولیه ی حرفت رو تعمیم می دهم.یعنی نظرم اینه که کلاً آدما فقط بخشی از شخصیت آدمای دیگه رو دوست دارن و بقیه اش رو کلاً نادیده می گیرن.
با این حساب من با قسمت دوم حرفات مخالفم.
به ه رحال آدما، خیلی آدم نیستن متاسفانه.ما نباید به دل بگیریم.